و كاش يادم مي ماند و نمي شستم تن و لباسم از بوي تو

به نام خداوند مهر...

سلام و درود...

هر گاه به يادت مي افتم...

چشمانم عطر حضورت را لمس مي كنند...

به روزم...

هوالباقي

سلام بانو...

پنجره هايتان هميشه رو به تجلي باز...

سلام بانو....

به روزم... تا بعد ....

گفتم تازگيا عطرت عوض شده!!! خوش بو تر شدي!!!

سلام بانوي من خوبي؟؟

واي اعظم يه چيزه ديگه!! تو كه نميدوني...هيشكيم نميدونه...دلمم هنوز نفهميده!!....

سلام .... هربار كه مي گذشت باز دوباره از پشت پرده هاي ذهنم باز بوي تخيل مي گرفت هر قطعه از عمرم ..... باز كه دوباره اشك در پشت سدهاي درون جمع مي شود .. باز دوباره .... تخيلم باز واقعي شده ... باز دوباره حس مي كنم نشسته .. شاد و سر خوش مي گويد غمگيني چرا ؟؟؟ باز گويمش ترس رفتنت هست از خياليم.....// شاد باشيد هميشه ... ايرباسي كه ...

هميشه سلام...
بعد از هشت ماه وبلاگم به روز شده ... خوشحال ميشم نظرتون رو در مورد نوشته هام بدونم...
منتظرتون مي مونم..

دلم مي خواد اين طرحتو از منظر ضعيف بودن يا قوي بودن يا چيزي بين اين دو حالت بودن نبينم بانو ... چون معنيش برام مهم تره و قشنگتره و ... هيچي ديگه ... مي فهممش خوب ... لباس هاي من عطر تو را گرفته است ......

اصلا نميخوام فكر كردم .......... كمك ميكني از اين راحت تر نميتونستم بگم

نميتونم وبلاگ بذارم تو وبلاگباي :))

باي

نه اعظم! ... ضعيف بود ... ببخشيد ! ... خودت خوبي ؟؟

سلام بانو .....

تو ... لباس ... عطر .... تو .....

واژه هايي كه واژه اند !

تا بعد .....

وبلاگ قشنگي داري بازم بنويس ميام سر بزنم بهت موفق باشي

سلام ... هي... اعظمي... اين كه گفتي يعني چه؟؟؟؟ لول... خوبي؟؟ بدك نبود .. اما جالب هم نبود... من كاراي ديگه ت رو ديدم .. نمي تونم از اين خوشم بيادزياد...خوب بموني

سلام ..

حس مشتركي كه خيلي‏ها دارن و قادر به بيانش نيستن .. خوب بيان شده ... //

خوب بود .. آروم بود ...

خوب باش .. همين ..