سلام بانو .
صبر اسم ميوه ي تلخي است كه در صحرا مي رويد. نام اين ميوه را از صفت صبر برگرفته اند.
اما برخلاف همه صبرها ، صبرهاي عاشقانه صبرهايي شيرين اند.
شيرين ميوه هاي جهان را برايت آرزومندم .
پسرك منتظر مي نشست
زرد ..
قرمز ..
و بالاخره سبز !
پسرك هنوز هم منتظر بود ..
رنگها دوباره تكرار شدند ..
سبز ..
پسرك هنوز قانع نشده بود..
خيابان به كمك چراغ راهنمايي آمد ..
فرش خط كشي شده راه راه در مسير پسرك پهن كرد.
پسرك همچنان منتظر بود.
تمام كورهاي جهان هم از آن خيابان گذشتند.
اما پسرك هنوز اين طرف خيابان منتظر بود.
نقاشي خيابان تمام شده بود.
چراغ راهنمايي باز هم نقاشي خيابان را رنگ كرد :
سبز ...
..
قهوه اي !!!
گل از گل پسرك شكفت :
دخترك چشمكي قهوه اي زد ..
پسرك از خيابان گذشت
<<ميدوني يکي از قشنگي هاي بارون چيه؟ وقتي زير بارون قدم مي زني
کسي اشکهاتو نمي بينه>>
منتظرم
سلام
استفاده کرديم همشيره!
شاد باشي...
كجايي دختر ؟ چرا به روز نمي كني ؟
حال خودتون چطوره ؟ راستي حال انگشتر ت هم خوبه . من مي خواستم بيارمش .امات يواشكي گفت : جام خوبه
موفق باشيد و بانوي پنجره ها
ياحق
من احتمالا همان سنگم چرا كه نه سختي و نه طاقت آدم بودن را هنوز در اين دل كوچك و غمگين نمي بينم.
خسته نباشي خانوم.
طرفاي حرم دل من هم بيا.
سبز باشي و برقرار به بلنداي سرو.
و اي كاش آدما بدونن كه همه دارن تلاش مي كنن براي آدم بودن و آدما تلاش مي كنن براي همه چيز بودن الا خودشون
سلام مامان اعظم... قلب كيفم يادته؟؟؟ براي دوستام تعريفش كردم ... اون قلبه كه بايد بزنه جاش يه جاي ديگه اس مگه نه؟؟؟؟؟؟
بوس
مبر ز موي سپيدم گمان به عمر دراز....جوان به .....
چطوري باصفا....خبري ازت نيست...
اميدوارم سلامت باشي.
درود ....
منم هم خيلي دلم مي خواست كه باشم ولي در دقائق آخر ....
اگر عمري باشه سال ديگه ....
خوش باشيد !!
تابعد ....
شايد اگه شنبه نميدمت الان گيجي ويجي ميزدم اما الان خوب ميفهمم كه چي ميگي..... الان خوب ميفهمم اون تا چشمي كه توش صبر و تحمل رو ديدي......
اميد كه چشماش بازم تحمل بيارن......
شاد باشين.
سلام ..... سنگ ... شايد سنگ باشه ... شايد باد و بارون رو تحمل كند اما .....// ....... بد جوزي نوشته ات اين سوري مي زنه تو كوچه پس كوچه هاي دل آدم ..... كوچه هايي كه هيچ وقت رهگذري توش نبوده .... و هيچ وقت راوي نداشته .... حتي خودش هم روايت نمي كنه ... دوستش داره .... و بهش مي نازه ..... آره امد از اونجا بنويسم ... اما نشد .... اينا رو مي خواد واسه خودش نگه داره ..... اون كوچه پس كوچه ها پر از .............. مي خواستم بگم باز نشد ... اما بودن
دل .... يه قسمتي از قلبه .... همون قلبه تپنده .... كوچيكه كوچيك ... يه گوشه ساكت صبور نشسته ...... سنگ هيچ وقت به پاش نمي رسه ..... البته از لحاظ صبر و باز البته بستگي داره ... كه اون دل چقدر مقاوم باشه .....................// شاد باشد هميشه .... شاد شاد .... هميشه ///
ايرباسي كه .....