روزي که از کنارم گذشتي
قاصدکي بر شانه ام جا گذاشتي
قاصدک سرشار بود از شعرهاي حافظ و سعدي
قاصدک پر بار بود از تک بيت هاي صائب
قاصدک پرشور بود از سماع هاي مولوي
قاصدک آکنده بود از رمان هاي عاشقانه و قطعه هاي عارفانه
قاصدک همه کتاب هاي درسي را از بر بود
قاصدک آلبومي داشت از تو
هر عکست دختري بود
هر حالتت حوري چشم سياهي
هر رقصت پري دريايي
و هر جلوه ات فرشته اي
قاصدک خيال تو در سر داشت
خيالش سرشار از آرزو
خيالش يک دنيا اميد
خيالش يک آسمان قنوت
خيالش يک ديوان فال و يک سيني فنجان هاي روشن ضمير بود
روزي که از کنارت گذاشتم
به بهانه ي پس دادن قاصدکت
دستت را گرفتم
قاصدک هنوز ميان دو دست مانده است ..