• وبلاگ : ميريام
  • يادداشت : گمراه شديد!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 16 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام عزيز ِ خاله!

    اگه راس مي‏گي خودت كه خوبي ايشالا؟!

    چه عجب! يه غيرتي بهتون دست داد و به خونه تكوني رو آوردين! خونه خودتون رو هم اينقدر دير به دير مي‏تكونين؟!

    اون خاطره‏اي هم كه از من گفتي.. يه چيزاييش يادم هست ها.. ولي نه دقيق. يعني من واقعا چنين حركاتي انجام داده بودم؟!! حالا بر فرض هم كه داده بودم، تو بايد مي‏اومدي داد مي‏زدي آبروي ما رو مي‏بردي؟! خداييش خيلي ضايع بودم؟!

    ممنون بايت محبتت. ممنون كه هنوز فراموش نكردي.. طفلك خواب گريز هم خودش نمي‏خواست تعطيل بشه ها.. يه جورايي مجبورش كردن.. مجبور شد.. مربوط مي‏شه به همون مزخرف بودن زندگي از بعضي (و در حقيقت تمامي) جهات، براي بعضي آدم‏ها! .. بگذريم..

    دعا كه يادت نرفت اين روزا و شبا؟..

    ايشالا مي‏بينمت.

    خوب باشيد..