• وبلاگ : ميريام
  • يادداشت : فتح يك كوچه به دست دو سلام ..
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ف 
    خيلي قشنگ بود. ساده اما پرمغز. موفق باشي و سبز!
    + بانوي بي پنجره 
    نه گام از هفت سو به من نزديك شدند... خوشحالم زودتر تو را مي يابم...
    + نفيسه 

    من گيج شدم! کي کوچيکتر از کيه؟

    + نفيسه 

    ليلا من هر چي نگاه مي كنم نمي فهمم اين عكسي كه احسان فرستاده برات عكس چيه!

    اونيكي پنجره خوشگلتره. مثل خودت..

    سلام ... و شروع ...
    سلام عزيز،من /بلاخره/http://C:\Documents and Settings\user9\Desktop\axxxشعرم پريشانيم را بيآرام يا علي

    سلام

    ممنون كه سرزديد

    من صبح اينجا سر زدم و پيام هم گذاشتم اما مثل اينكه اثري ازش نيست

    و كاش مي دانستي كه انگشتر پشت و رو شده ات هم خفه مي شود ..

    موفق باشيدو...

    ياحق

    سلام ... ممنون كه به وبلاگ من سر زديد ! راستش اگه از لحاظ شناختن گفته باشيد ببخشيد نشناختم ... ولي از لحاظ متني بگيد باز هم فراموش كردم !! اخه ايرباسم ديگه پرواز نمي كنه .... با تموم شدن پاييز اون هم ....... فعلا در حال سقوط و نتونستم به اوج ببرمش ... شايد ديگه نشه و شايد هم ........ به هرحال ممنون ممنون كه به ايرباس سر زديد و لطف كرديد پيغامي گذاشتيد // .....سكوت مي كني ... آرام ... كلام كه هيچ حركتي هم نداري ... بهت زده مي نگري .... اشك آلود .... در حال گشتن در تابلوي خاطراتي كه همه صحنه‏اش را به ياد آوري اما .... آهي مي كشي ..... و باز سكوت مي كني ... نگهان گلويت تكان مي خورد ... بعض بود كه خوردي .... نديدم اما مي دانم كه با سيلابي كه از تو چشمت جاري بود سد بغض گلو را شكستي .... آرامشت را ..... نمي دانم چه شد كه فراموش كردي .. كه پروانه اي ... براي گرم كردن قلب سردش بالهايت را آتشين كردي به پيش او رساندي .. شايد نديد نمي دانم .... شايد .. و يا حتما چون تو ديگر بال نداري پروانه !!.... ساكتي ساكت لميده بر پنجره مي نگري تمام سكوت شب را ..... اشك .. شايد نمي دام اما گوشه چشمت مي درخشيد به نوري .... انعكاس نور ماه بود يا ياد او نمي دانم .... باز ساكتي باز ساكت تر .... بعضت را كه بعليدي نمي دانم كي مي خواهي بشكني ... آرام شوي ديگر بهت زده نگاه نكني به تاباوي خاطرات اما آرامشت در اين است بدان ..... پروانه پرواز را از ياد نبر ... تو پرواز را معنا مي دادي سكوت غمگينت از چيست ..... پر بكش ... ياد بردنش را از ياد نبر !! ياد بردنش هم برايت به يادگار خواهد ماند باز شاد باش........سكوت را بشكن ....... نمي دانم خودم هم سكوت را به كلام و حركت ترجيح داده ام ...... //// شاد باشيد هميشه ... ايرباسي كه ...

    هميشه از كساني كه براي دفترچه خاطراتشان پروانه خشك مي كردند بدت مي آمد . دفترچه ي خاطراتت را بيرون مي آوري . اگر يادت باشد صفحه سي و هفت به بعد مربوط به من بود . ورق مي زني به صفحه ي سي و هفت كه مي رسي پروانه ي خشكي از لاي دفترت بيرون مي افتد .. نترس ! اين پروانه نيست !‏ قلب من است .. قلب كه مهم نيست !

    سلام .

    به دنياي مجازي خوش اومدين .

    ممنون از كامنت زيباتون .

    اميدوارم اينجا خونه ي حرفهايي بشه كه بيشتر از اينكه به دل بشينن از دل بر اومده باشن ..

    عاشق باشي بانو !

    + ايلار 
    سلام...تا بعد...
    + احسان پرسا 

    فتح يك كوچه به دست دو سلام .

    ببخشد .. من يك سلام بيشتر همراهم نيست .. شايد اگر شما هم يه سلام .. بگذريم .

    امروز اولين روز تولدته .. مي دوني چه كسي اولين روز تولدش همنشين پروانه ها مي شه ؟ شمع ..

    اميدوارم كه هميشه شمع روشن جمع باشي كه مي دونم هستي .

    ياد طرحي افتادم كه ..

    من روحم را

    در شعرهايم مي دمم

    پروانه مي شوند

    تو

    براي دفتر خاطراتت

    پروانه خشك مي كني !!

    در پايان آرزو مي كنم دستهايمان حتي براي نوازش هم پروانه اي را حبس نكنند ! پروانه ها را حتي ياراي نوازش هم نيست ..

    بگذريم .

    در پايان اينكه ..

    در طلب ما بي زبانان امت پروانه ايم

    سوختن از عرض مطلب پيش ما آسانتر است

    مي شه لطف كنيد برقرار باشيد لطفا ؟