• وبلاگ : ميريام
  • يادداشت : تولد بي پنجره
  • نظرات : 3 خصوصي ، 16 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    إإإإإإإإإإإإإإإإإإإإإ .. اولين سالروز آشنايي روز تولد من بوده كه . چه جالبببب..

    سلام ... چه خوب عزيز ... چه خوب

    سلام

    چقدر صميمي و گرم .

    نيستين . جوياي احوال هستم ....

    تبريک که دير و زود نداره؛ داره؟!

    ديدن خوشحالي ديگران، آدم رو خوشحال مي کنه ..: ممنون که خوشحالم کردي :)

    خوب باشيد و

    خوب

    ..

    سلام خانم ابراهيمي عزيز ... تولدش مبارك باشه و قدمش هر سال بهتر از سال قبل براي شما عزيز ....مبارك باشه با اينکه کمي ديره ... در گذر بودم که به وبلاگ شما رسيدم گفتم سري بزنم شايد که ماندگار شوم....يه کلبه حقيرانه دارم که توش رونق اگر نيست صفا هست و دوستاني جمع شدند دور هم که صورتکهايي که ظاهرشان را از باطنشان جدا ميکرد برداشته اند..منتظر قدمهاي پر مهرتون هستم..رهگذر...ياحق

    پلک بزن عزيزم

    پلک بزن تا نفس کشيدن يادم بيايد..

    وقتي معلم هاي انشا از ما مي خواستند برايشان بنويسيم دوست داريم در آينده چه کاره شويم، دلم مي خواست بنويسم مي خواهم يک عروسک ساز شوم اما هيچ وقت جرات نوشتم حرف هاي دلم را نداشتم.

    آري دلم مي خواست يکي از اين دو شغل را داشته باشم : يا عروسک ساز يا خدا !

    دلم مي خواست خودم با دست هاي خودم دست و پاي بلورين عروسک ها را به بدن هاي پلاستيکي خوش تراششان وصل کنم و بعد از ساختن چشمان رنگيشان، براي امتحان آنها را بيدار کنم يا بخوابانم و مطمئن شوم که چشمانشان باز و بسته مي شوند.

    دلم مي خواست موهاي مصنوعي عروسک ها را خودم شانه کنم و براي سرهاي کوچکشان فرق درست کنم يا موهاي قشنگشان را روي صورتشان بريزم و سپس لاي موهايشان را بشکافم و ناگهان از ديدن آن همه زيبايي و ظرافت در چهره شان خون در رگ هايم منجمد شود.

    دلم مي خواست خودم يک عروسک ساز باشم اما عروسک هاي مصنوعي و کوچولو درست کنم نه عروسک هاي بزرگ و واقعي..

    نفسم بند آمده است خواهش مي کنم پلک بزن تا مطمئن شوم که عروسکي يا دختر..

    پلک بزن ميريامم..

    خدا رو شكر ... :)
    + كسي 
    با احترام. يا اينكه نوشته هاتونو دوست دارم اما اين رنگ قرمز لب ها خيلي اذيتم مي كنه.. انقدر كه گاهي نخونده مي بندم اين پنجره رو
    + كسي 
    با احترام. يا اينكه نوشته هاتونو دوست دارم اما اين رنگ قرمز لب ها خيلي اذيتم مي كنه.. انقدر كه گاهي نخونده مي بندم اين پنجره رو

    سلام عزيز دلم.

    ميريامم بازم برات زحمت دارم.

    زحمت اين لينکو مي کشي خانوم مهندس؟

    http://www.mazikana.com/Songs/A/Ali_El_Esawe/mp3/Collection/Mazikana_Ali_El_Esawe---Mawal-La-Tesrakh-Al-Aah.mp3

    مطالب اين وبلاگو حتما بخون

    http://sadeghmohamadi1362.blogfa.com/post-9.aspx

    سلام. دلم براي اعظم اون روزا چقدر تنگ شده ..
    ازينكه اينهمه احساس خوشبختي مي كني خوشحالم.

    عشق يه معجزه ست ...

    برا همينه كه تو اينهمه آروم و آسموني شدي
    برا همينه كه ما داريم كافر مي شيم!

    بگذريم

    يه روز بيا پيشم

    راه دوري نيست ...

    سلام

    تولد همه عشق ها مبارك است

    گواراري وجود نازنين تان....

    + حامد 
    اصلانش كه قبول نيست كه شما دو تا چرا من رو مهمون نمي كنيد! نمي خوام! اين كه نشد كار! دهه! كمي خوندمت باد صبا... و كمي خوندمت بي پنجره ... و كمي هم خوندم ات ميريام... دادن نام تازه به هر كس كه گفته ام ... دادن يك زندگي تازه به اوست.... كاش در اين سرما دل تون تابناك بشه به عشق... نه از عشق ازدواجي... عشق وراي اين رابطه هاست.. عشقي كه لبريزت كنه از شوق ديدار معشوق.... راستي يادم رفت! انگار كه تو معشوق بودي.... اصلا به تو بيشتر مي اد... عاشق حالا حالا بايد بدوه تا برسه به معشوق...اصلا چه معني داره كه برسه! حالا اومديم و رسيد اين دليل نمي شه مهموني من رو از ياد ببريد! (بگو ما كه اصلا خودت رو هم از ياد برديم مهموني چيه ديگه! ) به اون پسره ي (كم معرفت) بگو حامد بهش سلام رسوند... بهش بگو كسي كه عاشقه حتي محرمش هم بايد فرق كنه با وقتي عاشق نيست... اين رو اروم بهش بگو! مراقب خودتون باشيد....

    سلام ... خيلي خوشحالم كه مي تونم تبريك

    تا ابد تا ابد تا ابد

    باشيد خوشنود و خوشبخت و سر خوش و شاد بخت

    ايرباسي كه پرپروازش آرزوست

       1   2      >