سفارش تبلیغ
صبا ویژن


میریام

 

 

دعا

دور است با من

چشمهایت

و دستهایم که هنوزانه رو به دیواری سنگی

التماس می کنند

امیدوارم

یک روز

دردهایم را

در جگر سوخته ام بیابی

تا بدانی چه کسی درد می کشد

و چه کسی درد را می کُشد.

 

اعظم ابراهیمی

 

26/1/84

 

 

 

خودم یادم نمیاد

اما لیلای پناهگاه میگه اینا رو من نوشتم

حالا که نگاه می کنم می بینم خیلی حالم بد بوده

و از اون روز تا امروز

همراهی یه عزیز می تونه دلیل خوبی برای زنده بودن باشه

من زنده ام

و هنوز دعا می کنم

و خوشحالم که خدا

اون فرصتی رو که می خواستم بهم داد

من زنده ام

و زندگیم رو مدیون عزیزانم هستم.

 

 

به امید الهی!!

 

 

 


نوشته شده در یکشنبه 86/2/16ساعت 3:1 عصر توسط اعظم ابراهیمی نظرات ( ) |


Design By : Pars Skin