سلام. روز عشق رو به همه ی عاشقا تبریک میگم. و همینجا نفرین می کنم که این بلای ناگهانی مثل زلزله به قلب همه اونایی که عاشق نیستن هجوم بیاره. و .. دومین غزل مشترک از ساحل نشین اشک و بانوی بی پنجره: .. انگار غیر تلخی آن مال ما نبود فنجان قهوه ای که در آن فال ما نبود خطهای دستها همه بیراهه می روند انگار جز فراق در اقبال ما نبود از انجماد عاطفه سرما شروع شد تقصیر نخ نما شدن شال ما نبود با اینکه روی شانه خود بال داشتیم پرواز توی حافظه ی بال ما نبود گندید سیب و فصل "رسیدن" تمام شد جز کِرم توی عاقبت کال ما نبود پایان قصه باز دوفنجان قهوه که : .. انگار غیر تلخی آن مال ما نبود ! چشمهایت را بسته ای لحظه فرا می رسد حالا اولین تجربه ی تنفس ... بارها چهره ی معصوم ات را در ذهنم مجسم کرده ام. کودکی پنج روزه، در لباس سقایی. ( در دلم حسود می شوم عمه جان! )
Design By : Pars Skin |